ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 18 ساله )

سلام نمیدونم از کجا شروع کنم من ی دختر ۱۸سالم ک عاشق ی مرد متاهل شدم واقعاعاشقش شدم وابستشم بدجوری ولی اون رابطش با خانومش خوب نیس قراره جدا بشن چون خانومش خیلی بهش گیرمیده وغرمیزنه سرش از ی طرف دیگم اصلا با خانواده خانومش خوب نیس چون خیلی بلاها سرش اوردن خانومش شاغله واسه همون منت شاغل بودنشو میزنه سرش همیشه کارایه خونه و تمیز کاری پای شوهره هیچوقت نشده ک بره خونه بوی غذا تو خونه باشه خانومش اگه بهش کمک مالی کنه میره همه جا میگه واسه همین میخان جدا بشن زنشم بچه دار نمیشه ،ولی منو اون عاشق همیم واقعا بهم ثابت شده خیلی دوسم داره پام مونده بهم ثابت کرده رابطمم خیلییی صمیمی ونزدیکه بهش واقعااا بهش وابسته شدم اگه میگم دوسم داره نمیگم شک دارع خیلی بهم اهمیت میده،همیشه پشتمه،هیچوقت تومشکلات تنهام نزاشته همیشه کمکم میکنه از ی طرف ب جز رابطه عاشقمون وعشقمون باهم مثه دوتا دوستیم همیشه باهم درد دل میکنیم همیشه درداشو بهم میگه ب مشکل بخوره کمکش میکنم اونم همینطور واقعااااا باهم خوبیم جوریه ک هیچوقتتتت نزاشته تودلم آب تکون بخوره واقعاهمو میخایم توروخدا کمکمون کنید چکارکنیم راستی ایشونم ۳۱سالشه خواهش میکنم جواب بدین


مشاور (آقای علیدوست)


سلام و عرض ادب و احترام
در کمال احترام عرض کنم که رابطه ای که با این آقا داشتید باعث شده بین شما وابستگی عاطفی شدیدی ایجاد بشه که اسم اون رو گزاشتید عشق.
این حس متقابل شما ناشی از همدلی و توجه مستمر به مشکلات هم بوده.
شما در بین صحبت ها قضاوت داشتید بدون این که صحبت های همسر ایشون رو شنیده باشید. شما فقط از دید اون آقا زندگی ایشون رو رصد کردید و قضاوت کردید در مورد بی کفایتی همسرشون که این درست نیست.
برای قضاوت باید حرف های  دو طرف شنیده بشه. در ضمن هیچ وقت در چنین مشکلاتی بزرگی که منجر به طلاق عاطفی میشه، یک نفر مقصر نیست و مجموعه ی خانواده که متشکل از نقش هردو نفر آنهاست ایراد دارد و باید رفع شود.
در این که الان رابطه ی شما خیلی به هم نزدیک و صمیمی شکی نیست اما این اطمینان که نسبت به عشق ایجاد شده دارید از کجاست ؟
فردی که به همسر خودش خیانت میکنه و وارد رابطه با شما میشه، آیا اینقدر مورد اعتماد میتونه باشه که بتونید رویاهای آینده ی خدتون رو با اون بسازید؟
شما در این مرحله فقط و فقط خوبی های همدیگه رو میبینید، چون نیاز ها و کمبود های همدیگه رو تامین میکنید، و با هم زیر یک سقف نیستید تا با مشکلات و ناملایمات زندگی و معایب هم آشنا بشید.
شما خیالتون راحته که وقتی با ایشون شما وارد زندگی میشین، دیگه درد دلی ندارند که برای کسی بازگو کنند؟
اگر مجدد وقتی با شما به مشکل خوردند  عاشق فرد دیگه ای بشن چه میکنید ؟
تفاوت سنی شما هم خیلی زیاده
شما ابتدای شور و نشاط و هیجانتون، اما ایشون سن شما رو پشت سر گذاشتن.
اگه این تفاوت سنی الان خودش رو نشون نمیده به خاطر این که  اولا هنوز وارد ارتباط جدی زندگی نشدید که تمام زندگی هم بشید و بخایید تمام نیازهای عاطفی و... همدیگه رو تامین کنید  ، در ثانی این مشکلات چند سال بعد کاملا مشهود میشه و ممکن رابطه به جای زن و شوهری تبدیل به رابطه پدر و فرزند بشه
در پایان یه توصیه میکنم بهتون.
این رابطه از ریشه مشکل داشته. اگر آینده ی ایشون و خودتون براتون مهمه و نمیخایید بعد از چند سال به همین شکل از هم جدا بشید، امروز نسبت به جدایی اقدام کنید.
 تا وقتی شما درزندگی این آقا باشید  و  ایشون در زندگی شما باشن( حتی در حد دوستی که فرمودید)نه شما میتونید در زندگی آینده انتخاب درستی داشته باشید نه ایشون میتونن با این شکست اول کنار بیان و نه میتونن برای خودشون  زندگی بهتری رو ایجاد کنن.
برای جدایی و جلوگیری از آسیب های احتمالی به خودتون حتما با یک مشاور به صورت حضوری مشورت کنید تا کمکتون کنند.
مراقب باشیم کاری نکنیم آه فردی گریبان گیر زندگی آینده ی ما بشه.
موفق باشید

بیشتر بخوانید:
در چه مواردی و با چه کسی نباید ازدواج کرد